دانلود رمان مغرور و عاشق
جیغ میزدم و عربده می کشیدم. شده بودم یه روانی .رزا پشت در جیغ میزد که تمومش کنم ولی من صبرم تموم شده بود زده بودم به سیم آخر. صدای پر از غرور شخصی رزا هم بلند شد.
ادکلن مارکدار و گرون قیمت رو به سمت رزا پرت کردم هزار تیکه شد.
ناشناس: باز ک ن درو!
وسط اتاق پر از شیشه نشسته بودم . که در با صدای بدی شکست و وسط اتاق افتاد. غوش کشید. از دستش عصبی بودم خیلی وقت بود سرخود کار می کرد. دستام رو به سینه اش رزا به سمتم پرواز کرد و منو در ا زدم و پرتش کردم اون و ر.
رزا: هلن !
جوابی به اون ندادم و از جام بلند شدم و با همون اخم که الان غلیظ تر شده بود راه فتادم به سمت بیرون جلوی در اتاق ایستادم. که با دو جفت ک فش مردونه برخوردم.سرم رو بالا د ور ا م وبا دیدن چهره ش ت
ا . خوشنویس جا خوردم
این اینجا چیکار میکرد؟ تو فکر بودم که یه طرف ت صورتم سوخ! . و صورتم به سمت سیلی متمایل شد . سرم رو صاف کردم صبر نکردم و با دست راستم یکی محکم زدم زیر گوشش تلافی ضربش!.. تو چشماش نگاه کردم و با عصبانیت و صدای دورگه و خش دار گ فتم:
هلن: ی تو به چه حقی دست رو من بلند م کنی؟ هان؟ خر رو ب هان ا ا داد بیان کردم. ش ت
ا به سمتم خیز برداست که هیراد گرفتش و گ فت : ش ت
ا بس کن . ش ت
ا .
عقب گرد کرد و رفت و چندی بعد صدای در بلند شد.
****
یک هفته ای از ماجرا می گذره .
تش
ا م خوشنویس با قرداد شرکت پسر خانم حکم یا بهتر بگم رادان میر داماد موافقت کرد اما من هنوز راضی نیستم.
با رزا خیلی سر و سنگین شده بودم. هزار بار بهش گ فته بودم که از رادان میر داماد بدم می یاد و اون هم از امثال باربد بود اما تو سرش نرفت که نرفت